کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۲

با چشم تو باد چشم عبهر بکند

سودای تو مرغ عقل را پر بکند

ور گل نه باندام کند خدمت تو

هم باد صباش پوست از سر بکند