کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۷

گل خواست که چون روی تو زیبا باشد

وین خود چه خیالست و چه سودا باشد؟

حسنی باید چو حسن تو روز افزون

یک روز نکویی همه کس را باشد