کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۰

گردون چو غم زشت و نکومی نخورد

این شکر و شکایت اندرو می نخورد

وین صبح که هر نفس دهان بگشاید

جز آب حیات ما فرو می نخورد