کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۶

خون گشته دلم با تو چنان خو داد

کاندوه ترا شادی جان پندارد

در چشم اگرش فرو گذارم یک دم

سر جز بستانۀ درت بر نارد