کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۲

زین سر که زبان دور باشت دارد

خصمان ترا بگفت و گو نگدارد

پیوسته ز خون دشمنان آب خورد

این شاخ که مرگ ناگهان بار آرد