کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۱

ساقی بر من چو جام روشن بنهاد

جانم بهوای خدمتش تن بنهاد

عقلم چو صراحی ار چه گرد نکش بود

حالی چو پیاله دید گردن بنهاد