کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۶

وقتی که بتم گره بر آن زلف نهاد

از سختی بند بر قفا می افتاد

امروز بشکر آنکه بندش بگشاد

بر روی افتاد بوسه بر پایش داد