کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۵

دل را هوس زلف دلارای گرفت

یکباره شد اندر خم او جای گرفت

بر پای نهاد بند زلف مشکین

کاریست دراز این که در پای گرفت