کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۰

غافل بودم که یار بر ما بگذشت

چون برق برهگذار بر ما بگذشت

نادیده رخش تمام تا چشم زدیم

چون راحت روزگار بر ما بگذشت