کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶

گل خواست که چون رخش نکو باشد و نیست

چون دلبر من به رنگ و بو باشد و نیست

صد روی فراهم آورد هر سالی

باشد که یکی چو روی او باشد و نیست