کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶

در آرزوی روی چو روزت شب نیست

کین سوخته تا صبح دم اندر تب نیست

تو غرّه بدان مشو که گویاست لبم

کم از همه تن جان بجز اندر لب نیست