کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

آزرده چو شد ز زخم نشتر دستت

از کردۀ غمزه برد کیفر دستت

گر چشمۀ خون گشت روان بر دستت

نشگفت چو باشد دلم اندر دستت