ای روی تو آرزوی دلها
شادیّ غمت به روی دلها
ای حلقۀ زلف تو همیشه
آشفته ز گفتوگوی دلها
بشکسته به جویبار عشقت
سنگین دل تو سبوی دلها
در انگلههای زلف مشکینت
افکند زمانه گوی دلها
غارتگر زلف تو میان چیست
در بسته به جستوجوی دلها
پی در پیِ تو هزار فرسنگ
بتوان آمد به بوی دلها
تا با دهن تو مینشیند
بس تنگ شدست خوی دلها