ای دل نمیگفتم تورا با عشق خود بینی مکن
آنجا که باشد نیشکر دعویِ شیرینی مکن
خاصیّتِ یاقوت و زر روشن کند نار و حَجَر
پس اعتمادِ دوستی تا یار نگزینی مکن
خود را به سمتِ ظالمی چون باز دادی وایِتو
رحمت نخواهد کرد پی بیهوده مسکینی مکن
ای آنکه غیبت میکنی تشنیع بر ما میزنی
شرطِ مسلمانیست این هیهات بیدینی مکن
در پایِ پیلِ سیرِ ما یکسان بود شاه و گدا
چون رخ درین ره راست رو رفتارِ فرزینی مکن
ما را نظرگاهی بود پوشیده با ماهی بود
زنهار دیگر پیشِ ما وصفِ بتِ چینی مکن
برنه نزاری هان و هان قفل خموشی بر دهان
القصه چون نامحرمان دیگر سخن چینی مکن