ما از آن مستان که پنداری نِهایم
لایقِ مستی و هشیاری نِهایم
از گرانبارانِ حملِ فطرتیم
زان گرانجانان سرباری نِهایم
گو میامیزید با ما اهلِدل
زان که ما در بندِ دلداری نِهایم
یار اگر بر در زند ما را رواست
زان که شایستهی یاری نِهایم