حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

رمضان سلّمه الله به سلامت بگذشت

می بیارید که طوفان ملامت بگذشت

ساقیا عارض توعید من است و غم دل

عَلَم عید که آنک به علامت بگذشت

ساقیان اند به حق مکرم و بس در عالم

کو دگر کس که براو بوی کرامت بگذشت

حق علیم است که در مدت یک مه صد بار

هر نفس بر من بی چاره قیامت بگذشت

دیر بیدار شدیم از می غفلت افسوس

دولت عمر که بر ما به غرامت بگذشت

پیش بت خمر بخوردیم و سجود آوردیم

کار ما بر در طاعت ز اقامت بگذشت

هیچ باقی نگذاریم چو می باید رفت

تا نگویند نزاری به ندامت بگذشت