حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

چون لبت مصرکی خیزد نبات

کز نباتت می چکد آبِ حیات

دوستانت ز آبِ حیوان بی نصیب

تشنگان جان داده نزدیکِ فرات

صانع از روی تو شمعی برفروخت

دفع ظلمت را میان کاینات

پیشِ نقشِ رویت ایمان آورند

بت پرستانِ زمینِ سومنات