امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۸

هرگز نشوم من از بت و باده صبور

کز بت همه راحت است و از باده سرور

از دست و کنار خویش کی دارم دور

پروردهٔ آفتاب و برکردهٔ حور