امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

از عمر شبی به‌ کام دل دوشم بود

کاواز سرود و رود درگوشم بود

بگذشته و بامداد فرموشم بود

مهتاب نبود و مه در آغوشم بود