امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

چون باز خیال تو پر و بال زند

در جان رهی عشق تو چنگال زند

آن کس‌ که نه از وصال تو نال زند

شاید که ز چشم خویش قیقال زند