امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

در عشق توام امید بهروزی نیست

وز عهد شب وصال تو روزی نیست

از آتش تو دلم چرا می‌سوزد

چون هیچ تو را عادت دلسوزی نیست