ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

بیهوده بر آزار من، ای سرو بلند

تیغت شُستی به خون و خوردی سوگند

گر من به هلاک خویش گشتم خرسند

باری تو ز خویشتن چنین بد مپسند