هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

من با تو یکدلم، سخن و قول من یکیست

اینست قول من که شنیدی، سخن یکیست

بگداختم، چنانکه اگر سر برم بجیب

کس پی نمی برد که: درین پیرهن یکیست

خواهم بصد هزار زبان وصف او کنم

لیکن مقصرم، که زبان در دهن یکیست

ماه مرا بزهره جبینان چه نسبتست؟

ایشان چو انجمند و مه انجمن یکیست

صد بار از تو شوکت خوبان شکست یافت

خسرو هزار خسرو لشکر شکن یکیست

بر خاستست نقش دویی از میان ما

ما از کمال عشق دو جانیم و تن یکیست

در درگهت رقیب و هلالی برابرند

طوطی درین دیار چرا با زغن یکیست؟