میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴۱- سورة المصابیح- مکیة » ۳ - النوبة الاولى

قوله تعالی: وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ از نشانهای توانایی اوست شب و روز و آفتاب و ماه، لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ سجود مبرید آفتاب و ماه را، وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ سجود او را برید که آن همه او آفرید، إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (۳۷) اگر او را خواهید پرستید که او خدای بسزاست.

فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا اگر گردن کشند از سجود اللَّه را، فَالَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ ایشان باری که نزدیک خداوند تواند از فرشتگان، یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ او را می‌پرستند و می‌ستایند بشب و روز، وَ هُمْ لا یَسْأَمُونَ (۳۸) و هیچ از پرستش و ستایش او سیر نیایند.

وَ مِنْ آیاتِهِ و از نشانهای توانایی اوست، أَنَّکَ تَرَی الْأَرْضَ خاشِعَةً که تو زمین را بینی فرومرده، فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ چون آب برو فرستادیم، اهْتَزَّتْ نبات را بجنبانید، وَ رَبَتْ و بر دمید و برخنجید، إِنَّ الَّذِی أَحْیاها آن کس که زنده کرد آن را، لَمُحْیِ الْمَوْتی‌ او زنده کننده مردگان است، إِنَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۳۹) و او بر همه چیز تواناست.

إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا ایشان که کژ می‌روند در سخنان ما، لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا پوشیده نمانند بر ما، أَ فَمَنْ یُلْقی‌ فِی النَّارِ خَیْرٌ آن کس که فردا آرند و افکنند در آتش به است؟ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ یا آن کس که می‌آید بی‌بیم روز رستاخیز؟ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ می‌کنید هر چه خواهید، إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (۴۰) که او بآنچه کنید بینا و داناست.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ ایشان که کافر شدند بسخن و پیغام که بایشان آمد، وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ (۴۱) و این قرآن نامه‌ایست بشکوه و بی‌همتا و بر دشمنان بزور.

لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ نیاید بآن هیچ باطل، مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ نه از پیش آن و نه از پس آن، تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (۴۲) فرو فرستاده ایست از دانای سترده.

ما یُقالُ لَکَ نمی‌گویند ترا، إِلَّا ما قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ مگر همان که فرستادگان را پیش از تو، إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ خداوند تو با آمرزگاریست، وَ ذُو عِقابٍ أَلِیمٍ (۴۳) و با گرفتاریی سخت.

وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا و اگر ما این نامه را بزبان عجم فرستادیمی و آن را پارسی کردیمی لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ گفتندی چرا پیدا و گشاده نکردند آن را، ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ گویندی باش نامه‌ای عجمی و رسولی عربی؟ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ گوی این سخن گرویدگان را راه نمونی است و آسانی‌ای، وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ و ایشان که نمی‌گروند بآن در گوشهای ایشان گرانی است و کرّئی، وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی و آن نامه بر ایشان کورئی، أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ (۴۴) ایشان را میخوانند از جای بس دور.

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ موسی را نامه دادیم، فَاخْتُلِفَ فِیهِ در مخالفت گفتن ایستادند در ان، وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ و گرنه سخنی بودی، سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ که پیشی کرد از خداوند تو اجلها و روزیها را، لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ برگزاردندی میان ایشان کار و عذاب فرستادندی بایشان، وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ (۴۵) و ایشان از ان درگمانند و پنداره نمایی.

مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ هر که نیکی کند خویشتن را، وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها و هر که بد کند بر خویشتن کند، وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ (۴۶) و خداوند تو ستمکار نیست رهیکان را.

إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ بازو گردانند آخر دانستن هنگام رستاخیز، وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها و بیرون نیاید هیچ میوه از غلاف خویش، وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی‌ و بار برنگیرد هیچ ماده، وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ و بار ننهد مگر بدانش او، وَ یَوْمَ یُنادِیهِمْ و آن روز که ایشان را خواند و گوید: أَیْنَ شُرَکائِی این انبازان من کجااند، قالُوا آذَنَّاکَ ما مِنَّا مِنْ شَهِیدٍ (۴۷) گویند بگفتیم ترا امروز از ما کس بر خویشتن بشرک گواهی دهنده نیست.

وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ و گم شد ازیشان هر چه می‌خدای خواندند پیش ازین، وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِیصٍ (۴۸) و بدانند بدرست که ایشان را بازگشت و جای آن نیست.

لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ سیر نیاید مردم هرگز، مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ از وایستن جهان و خواستن خیر آن، وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ (۴۹) و اگر بد بدو رسد بد اندیش بود نومید.

وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا و اگر او را بچشانیم بخشایشی از ما و فراخیی و آسانی‌ای مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ پس تنگی و دشواری که بدو رسید، لَیَقُولَنَّ هذا لِی گوید سزای من اینست و من این را ارزانی‌ام، وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً و نپندارم که رستاخیز بپای شدنی است، وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی‌ رَبِّی پس اگر مرا با خداوند من برند، إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی‌ مرا بنزدیک اوست آنچه او نیکوتر، فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا بخبر کنیم ناگرویدگان را از آنچه می‌کردند، وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ (۵۰) و بچشانیم ایشان را از عذاب بزرگ.

وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ و آن گه که نیکویی کنیم با مردم و نعمت گسترانیم برو، أَعْرَضَ روی گرداند از شکر و طاعت، وَ نَأی‌ بِجانِبِهِ و بیک سو بیرون شود و خویشتن در کشد، وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ و چون بدیی بدو رسد، فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ (۵۱) با بانگ و خواندنیی فراوان بود.

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ بگوی چه بینید، إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ اگر این پیغام که آوردم از نزدیک اللَّه است و شما کافر می‌شوید بآن مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقاقٍ بَعِیدٍ (۵۲) آن کیست بی‌راه‌تر از ان کس که در ستیزیست از راستی دور.

سَنُرِیهِمْ آیاتِنا می‌نمائیم ایشان را نشانهای خویش، فِی الْآفاقِ در هر سویی از جهان، وَ فِی أَنْفُسِهِمْ و در تنهای ایشان، حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ تا آن گه که پیدا شود ایشان را، أَنَّهُ الْحَقُّ که قرآن و محمد و اسلام راست است، أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ خداوند تو بسنده نیست، أَنَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ (۵۳) که او بر همه چیز گواه است.

أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ بدانید که ایشان در گمانند، مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ از دیدار خداوند خویش و خاستن از گور، أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُحِیطٌ (۵۴) بدانید که اللَّه بهمه چیز داناست.