قوله: وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ ای الزمنا و سبّبنا لهم من حیث لا یحتسبون، کقوله: نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً. یقال: هذا قیضه، ای مثله. و قیل معناه: بدّلنا لهم شیاطین بدل هدی اللَّه و الطاقه. و القیض البدل، و منه قولهم: قایضت فلانا بکذا اذا بادلته. و قیل: هذا التقییض هو احواجه بعضهم الی بعض کالمرأة الی الرجل و الرجل الی المرأة و الغنی الی الفقیر و الفقیر الی الغنی یستعین بعضهم ببعض. و قیل معناه: هیّأنا لهم فی الدنیا اولیاء من الشیاطین و قرناء السوء من الانس حتی ضلّوهم و سوّلوا لهم اعمالهم السیّئة، و هو قوله: فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ من امر الدنیا حتی آثروه علی الآخرة وَ ما خَلْفَهُمْ من امر الآخرة فدعوهم الی التکذیب به و انکار البعث، وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ ای وجب علیهم العذاب. و قیل: حق علیهم القول انهم یکفرون فیعذّبون، فِی أُمَمٍ ای مع امم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ ای من قبل اهل مکة مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ کانوا فی الدنیا عملوا بمثل معاصیهم، إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ مثلهم.
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ این آیت در شأن بو جهل فرو آمد که فراسفهای اصحاب خویش گفت: چون محمد قرآن خواند شما بآواز بلند شغبی و جلبی در گیرید دست کوبید و صفیر زنید و شعر و رجز گوئید و سخنان نابکار بیحاصل در میان قراءت وی افکنید چنانک بر وی غلبه کنید تا او خاموش شود یا قراءت بر وی شوریده گردد و فراموش کند. اللغو و اللاغیة من الکلام ما لا حقیقة له و لا فائدة فیه، یقال: لغی یلغی و لغا یلغو، و اللغو و اللغط واحد.
فَلَنُذِیقَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی ابا جهل و اصحابه عَذاباً شَدِیداً فی الدنیا و هو القتل ببدر، وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ ای نجزیهم فی الآخرة اقبح جزاء باقبح فعلهم و هو الکفر.
«ذلِکَ» الذی ذکرت من العذاب الشدید جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ، ثمّ بیّن ذلک الجزاء فقال: «النَّارُ» ای هو النار، لَهُمْ فِیها ای فی النار دارُ الْخُلْدِ دار اقامة لا انتقال منها جَزاءً بِما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ.
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا یقولون فی القیامة حین صاروا الی النار: رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ یعنی ابلیس «و الانس» یعنی ابن آدم الذی قتل اخاه و هو قابیل لأنّهما سنّا المعصیة. یروی ان قابیل شدّت ساقاه بفخذیه یدور مع الشمس حیث دارت یکون فی الشتاء فی حظیرة ثلج و فی صیف فی حظیرة نار. و صحّ
عن رسول اللَّه (ص): «ما من دم یسفک علی وجه الارض بغیر الحق الّا و علی ابن آدم منه کفل لانه اوّل من سنّ القتل».
نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا فی النار لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلِینَ ای لیکونا فی الدرک الاسفل من النار. قال ابن عباس: لیکونا اشدّ عذابا منّا.
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا ابن عباس گفت: این آیت در شأن ابو بکر صدیق فروآمد، هر فرقتی رَبُّنَا اللَّهُ میگفتند امّا شرک در آن میپیوستند، مشرکان میگفتند: رَبُّنَا اللَّهُ و با این کلمة میگفتند: الملائکة بنات اللَّه، جهودان رَبُّنَا اللَّهُ میگفتند و عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ با وی میگفتند و انکار نبوت مصطفی (ص) میکردند، ترسایان رَبُّنَا اللَّهُ میگفتند و گفت الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ و انکار نبوت مصطفی (ص) در آن میپیوستند. بو بکر صدیق بگفت: «ربّنا اللَّه» و آن گه بوفای کلمه باز آمد شرک از آن نفی کرد بر راه سنّت و جماعت راست رفت در اداء فرایض بکوشید اخلاص و صدق در آن بجای آورد و بر آن بپائید تا بر اللَّه رسید. استقامت لفظی جامع است مشتمل بر جمله این معانی. و هر یکی از مفسّران در قول خویش باین معانی اشارت کرده. مصطفی فرمود در تفسیر این آیت: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا
قال: من مات علیها فهو ممّن استقام».
ابو بکر صدیق گفت: ثُمَّ اسْتَقامُوا ای لم یشرکوا باللّه شیئا و لم یرجعوا عنها بعد ما قالوا عمر خطاب گفت: استقاموا علی الامر و النهی و لم یروغوا روغان الثعالب، عثمان بن عفان گفت: ثُمَّ اسْتَقامُوا ای اخلصوا العمل للَّه.
علی مرتضی (ع) گفت: «ادّوا الفرائض».
ابن عباس گفت: استقاموا علی أداء فرضه.
حسن گفت: استقاموا علی امر اللَّه فعملوا بطاعته و اجتنبوا معصیته. مجاهد گفت: استقاموا علی شهادة ان لا اله الّا اللَّه حتی لحقوا باللّه. حسن بصری هر گه که این آیت بر خواندی گفتی: اللّهم انت ربنا فارزقنا الاستقامة. انس مالک گفت: آن روز که این آیت فرو آمد، رسول خدا شاد شد و از شادی فرمود: «امّتی و رب الکعبة».
و خبر درست است از سفیان بن عبد اللَّه الثقفی که گفت: یا رسول اللَّه قل لی امرا من الایمان لا اسئل عنه احدا بعدک، قال: «قل آمنت باللّه ثمّ استقم» قال: قلت یا رسول اللَّه بماذا استقیم؟
قال: فاشار بیده الی لسانه
گفت: یا رسول اللَّه کلمهای گوی مرا در مسلمانی که من دست در آن کلمه زنم، اصلی بیان کن که بر آن اصل بروم، رسول فرمود: بگو ایمان آوردم بگرویدم آن گه راست باش و استوار باش و بر جاده ایمان مستقیم باش، یعنی که چون این خبر از خود باز دادی بصورت از روی حقیقت وفای این خبر بجای آر، و از روی روش داد این کلمه بده اوّل او را بقبول دعوت کرد آن گه بعمل فرمود که استقامت عمل است با اخلاص نیّت تا ترا معلوم گردد که ایمان هم قول است و هم عمل و هم نیت.
و فی الخبر «لا یقبل قول الّا بعمل و لا یقبل قول و عمل الّا بنیّة».
تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ عند الموت. و قیل: عند الخروج من القبر، قائلین أَلَّا تَخافُوا من الموت و ما بعده وَ لا تَحْزَنُوا علی ما خلفتم فی الدنیا من اهل و ولد فانّا نخلفکم فی ذلک کلّه. و قال عطاء بن ابی رباح: لا تخافوا و لا تحزنوا علی ذنوبکم فانی اغفرها لکم. وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ فی الدنیا علی لسان الرسل.
قال وکیع بن الجراح: بشری المؤمن تکون فی ثلث مواطن: عند الموت و فی القبر و عند البعث.
نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ قیل: هذا من قول الملائکة الذین تتنزّل علیهم الملائکة بالبشارة، ای نحن احبّاؤکم و انصارکم فی الدنیا بالاستغفار و فی الآخرة با الشفاعة.
و قیل: هم الحفظة، و المعنی: نحن قرناؤکم الذین کما معکم فی الدنیا و لن نفارقکم فی الآخرة حتی تدخلوا الجنة. و قیل: هو من قول اللَّه عز و جل، ای نحن انصارکم کقوله: مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، و کقوله: إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا...
الآیة. و قال بعض المفسّرین: کفی بالمؤمن فخرا ان یقول له الرب: نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ارزقک و ابصرک فِی الْآخِرَةِ ارحمک و ادخلک جنتی، وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ من الکرامات و اللّذات و البقاء السرمد، لان الناس یشتهون ذلک، وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ یعنی: ما تتمنّون. و قیل: وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ فی الدنیا انّها لکم فی الآخرة و قیل: من ادّعی شیئا فی الجنّة فهو له، لانّ الانسان فی الجنّة لا یدّعی ما لا یستحقّه.
قوله: نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ النزل ما یهیّء للضیف اذا نزل و انتصابه علی المصدر ای انزلکم اللَّه فیما تشتهون نزلا. و قیل: هو جمع نازل و انشدوا: فانّا معشر نزل.
فیکون حالا عن الضمیر فی قوله: «تدّعون».
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ ای الی طاعة اللَّه و توحیده، وَ عَمِلَ صالِحاً ادّی الفرائض، وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ تفاخرا بالاسلام و تمدّحا. قومی گفتند: حکم این آیت بر عموم است، هر مسلمانی که خلق را دعوت کند بر خیری در تحت این آیت مندرج است، اگر پیغامبر باشد که امت را بر اسلام و توحید دعوت کند، یا عالم باشد که خلق را پند دهد و ایشان را بر طاعت و عبادت اللَّه خواند، یا مجاهد باشد که مؤمنانرا بر غزو خواند. و قومی تخصیص کردند گفتند: مراد باین آیت مصطفی است صلوات اللَّه و سلامه علیه فانه دعا الی شهادة ان لا اله الا اللَّه، کقوله: أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی. و قوله: إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ اراد ما امره اللَّه تعالی بقوله: وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ. عایشه صدیقه گفت: در شأن مؤذنان اهل اسلام فروآمد. عمر خطاب گفت: لو کنت مؤذنا ما بالیت ان لا اجاهد و لا احجّ و لا اعتمر بعد حجة الاسلام. قومی گفتند: در شأن بلال فروآمد مؤذن مصطفی (ص)
قال النبی (ص). «الملک فی قریش و القضاء فی الانصار و الاذان فی الحبشة»
و قال ابو امامة الباهلی رضی اللَّه عنه: وَ عَمِلَ صالِحاً ای صلّی رکعتین بین الاذان و الاقامة.
قال النبی (ص): «بین کلّ اذانین صلاة ثلث مرّات»، و قال: «فی الثالثة لمن شاء»
و قال: «لا یردّ الدعاء بین الاذان و الاقامة».
فضیل رفیده گفت: مؤذن بودم در روزگار اصحاب، عبد اللَّه بن مسعود و عاصم بن هبیرة مرا گفت: چون از بانگ نماز فارغ شوی بگو: و انا من المسلمین، نبینی که رب العالمین گفت: وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ.
وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ «لا» هاهنا زائدة دخلت للتأکید کقول الشاعر:
ما کان یرضی رسول اللَّه فعلهم
و الطیّبان ابو بکر و لا عمر
ای ابو بکر و عمر. و معنی الآیة: لا یستوی الایمان و الشرک و الحلم و الضجر و الطاعة و المعصیة و الرفق و العنف. ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ اشارت است بمکارم الاخلاق ای احسن الی من أساء الیک و سلّم علیه اذا لقیته میگوید: کسی که ترا جفا گوید بهرچه نیکوتر او را پاداش کن، چون او را بینی بر وی سلام کن، و جهل وی بحلم خود دفع کن، همانست که گفت: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ، و قال الشاعر:
تنح عن القبیح و لا ترده
و من اولیته حسنا فزده
ستکفی من عدوّک کلّ کید
اذا کان العدوّ و لم تکده
فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ای اذا دفعت بالاحسن خضع لک عدوّک و لان جانبه لک و مال الیک. مقاتل بن حیان گفت: این آیت در شأن بو سفیان بن حرب فرو آمد که اوّل دشمن بود و در دل عداوت داشت با رسول خدا و با مؤمنان و بآخر دوست گشت بآن مصاهره که میان وی و میان رسول خدا رفت و ببرکت حلم رسول و رفق وی مسلمان گشت تا در دین دوست بود و در نسب خویشاوند، اینست که رب العالمین گفت: کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ای ولی بالاسلام حمیم بالقرابة، نظیره قوله: عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً.
وَ ما یُلَقَّاها ای ما یلقّی هذه الخصلة هی دفع السیئة بالحسنة إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا علی کظم الغیظ و احتمال المکروه، وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ فی الخیر و الثواب.
و قیل: الحظّ العظیم الجنة، ای ما یلقّیها الّا من وجبت له الجنّة.
وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ ای وسوسة و غضب و دعاک الی مقابلة القبیح بالقبیح لیصدّک عن الحلم، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ای اعتصم باللّه و استعمل الحلم، إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ لاستعاذتک «العلیم» بقصدک و نیّتک فیعینک علی ما ترید. نظیر این آیت آنست که در سوره بنی اسرائیل فرمود: وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ، و نزغ شیطان در هر دو آیت سورة غضب است یعنی تیزی خشم که از حدّ اعتدال در گذرد و بتهوّر کشد و از ان خصلتهای بد خیزد چون کبر و عجب و عداوت، امّا اصل خشم از خود بیفکندن ممکن نباشد زیرا که آن در خلقت است و چون از حدّ اعتدال بکاهد بد دلی و بیحمیّتی بود و چون معتدل بود آن را شجاعت گویند و از ان حلم و کرم و کظم غیظ خیزد، و فی الخبر: «خلق الغضب من النار التی خلق منها ابلیس»، و قال صلی اللَّه علیه و سلم: «الغضب من نار الشیطان الا تری الی حمرة عینیه و انتفاخ اوداجه و المتغاضبان شیطانان یهاتران و یتکاذبان»، و قال (ص): «اذا غضبت و کنت قائما فاقعد و ان کنت قاعدا فقم و استعذ باللّه من الشیطان»، و قال (ص): «لیس الشدید بالصرعة انّما الشدید الذی یملک نفسه عند الغضب».