میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴۰- سورة المؤمن- مکیة » ۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ... الآیة تمامی سخن مؤمن آل فرعون است، نزدیک فرعون سخن بحق گفت و مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: «افضل الجهاد کلمة حقّ عند امیر جائر»، زبان موعظت بگشاد و ایشان را پند بلیغ داد گفت: یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ این دنیا پلی گذشتنی است و بساطی در نوشتنی، مرتع و لافگاه مدّعیان و بی سرمایگان، مجمع و بارگاه بی‌خطران و بی‌حاصلان.

صد هزاران تخت و رخت ملوک بینی بر خاک افکنده، صد هزاران تاج تاجداران بتاراج برداده، در هر زاویه‌ای از خطّ عنبرین جوانان خرمنی نهاده، در هر گوشه‌ای از گیسوی مشکین عروسان خرگاهی زده، و تو مسکین بی‌باک‌وار بر سر این خاکستان ویران قرار گرفته، و عاشق وار حلقه غلامی دنیا در گوش کرده و آن سرای سرور باین سرای غرور فروخته. اکنون دیده عقل بر گمار و بگوش هوش این ندای تهدید بشنو، اگر سمع پند شنو داری.

تا کی از دار الغروری سوختن دار السرور

تا کی از دار الفراری ساختن دار القرار

در جهان شاهان بسی بودند کز گردون ملک

تیرشان پروین گسل بود و سنان جوزا گذار

بنگرید اکنون بنات النعش وار از دست مرگ

تیرشان پروین گسل بود و سنان جوزا گذار

بنگرید اکنون بنات النعش وار از دست مرگ

نیزه‌هاشان شاخ شاخ و تیرهاشان تار تار

سر بخاک آورد امروز آنک افسر بوددی

تن بدوزخ برد امسال آنک گردون بود پار

مؤمن آل فرعون ایشان را پند نیکو داد و نصیحت تمام کرد، لکن چه سود که نه سمع نصیحت شنو داشتند نه دل پندیذیر، چنانک رب العزة فرمود: وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ. کسی که در وهده نبایست افتاد و حکم ازل در سابقه قسمت بغوایت و ضلالت او برفت پند واعظان او را چه سود دارد و نصیحت نیک مردان از کجا دل وی گیرد؟

لا جرم آن بیگانگان و بدبختان چون سخن وی شنیدند خشم بر خشم بیفزودند و قصد قتل وی کردند، وی بگریخت، از میان قوم با کوه شد و در حرم نماز و عبادت شد، رب العالمین سباع و وحوش بیابان برانگیخت تا گرد وی در آمدند و دشمن از وی دفع کردند. در تفسیر آورده‌اند که فرعون از خاصگیان خود جمعی را فرستاد تا او را بیارند و سیاست کنند، آن جمع چون بر وی رسیدند او را در نماز یافتند و سباع را دیدند که پاس وی میداشتند، رعبی عظیم در دل ایشان آمد، بترسیدند، چون آن حال دیدند و بازگشتند فرعون آن جمع را همه سیاست کرد، و رب العزة مؤمن آل فرعون را خلاص داد و ازیشان ایمن کرد، اینست که رب العالمین فرمود: فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ. هر انکس کار خود بکلیت بحق تفویض کند و حق را جل جلاله وکیل و کار ران خود شناسد، اللَّه تعالی کار وی بسازد و شغل دو جهان او را کفایت کند، اینست مقام مؤمن آل فرعون که رب العزة حکایت از وی میفرماید که فرمود: وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ معنی تفویض کار با خداوند کار گذاشتن است در سه چیز: در دین و در قسم و در حساب خلق. امّا تفویض در دین آنست که تکلف خود در هر چه اللَّه ساخت نیامیزی و چنانک ساخته وی میگردد با آن می‌سازی و تفویض در قسم آنست که ببهانه دعا با حکم او معارضه نکنی و باستقصاء طلب یقین خود را متهم نکنی. و تفویض در حساب خلق آنست که اگر ایشان را بر بدیی بینی آن را شقاوت نشمری و بترسی و اگر بر نیکیی بینی آن را سعادت نشمری و امید داری و بر ظاهر هر کس فروآیی و بصدق ایشان را مطالبت نکنی، و یقرب من هذا

حدیث ابی هریرة قال: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: «انّ رجلین کانا فی بنی اسرائیل متحابین احدهما مجتهد فی العبادة و الآخر کانه یقول مذنب فجعل المجتهد یقول: اقصر اقصر عما انت فیه، قال فیقول: خلّنی و ربی، قال حتّی وجده یوما علی ذنب استعظمه فقال: اقصر، فقال: خلّنی و ربی ابعثت علیّ رقیبا، فقال: و اللَّه لا یغفر اللَّه لک ابدا و لا یدخلک الجنة ابدا، قال: فبعث اللَّه الیهما ملکا فقبض ارواحهما فاجتمعا عنده فقال للمذنب: ادخل الجنة برحمتی، و قال للآخر: أ تستطیع ان بخطر علی عبدی رحمتی؟ فقال: لا یا رب، قال: اذهبوا به الی النار»

قال ابو هریرة: و الّذی نفسی بیده لتکلم بکلمة او بقت دنیاه و آخرته.

إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ... گفته‌اند این مجادلان داعیان بدعت‌اند و منکران صفات حق، و این مجادلت اقتحام متکلّفان است و خوض معترضان و جدال مبتدعان و تأویل جهمیان و ساخته اشعریان و تزویر فلسفیان و قانون طبایعیان. در هر عصری قومی فرا دید آمدند چون غیلان قدری و بشر مریسی و شیطان الطاق و ابن ابی داود و جهم صفوان و عمر و عبید و امثال ایشان که صفات حق را منکر شدند و دین قدیم بگذاشتند و کتاب و سنت سست دیدند و رای و قیاس محکم داشتند، مقصود ایشان آنست که کتاب و سنت باز پس دارند و معقول فرا پیش، این آرزوی بزرگ است که در دل دارند و هرگز نخواهند رسید باین آرزوی خویش إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِیهِ‌ میگوید که دو امام است و دو طریق شاید که دو سرای است و دو فریق، مذهب سنیان آنست که وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌، و مذهب مبتدعان آنست که فرعون گفت: ما أُرِیکُمْ إِلَّا ما أَری‌. ضامن ایشان رای است و ضامن ما خدای است، مصطفی ما را پیشوای و اللَّه ره نمای است، و فرعون و ابلیس ایشان را پیشوای و دوزخ سرای است، هرگز کی یکسان باشند: نابینا از حق و بینا بحق؟ هرگز کی چون هم باشند: رونده در روشنایی سنت و مانده در تاریکی بدعت؟ اینست که رب العالمین فرمود: وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی‌ وَ الْبَصِیرُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِی‌ءُ ای ما یستوی المؤمن و الکافر و لا المربوط بشهوته کالمبسوط بصفوته و لا المجذوب بقربته کالمحجوب بعقوبته و لا المجدود بسعادته کالمردود بشقاوته. قال الشاعر:

ایّها المنکح الثریا سهیلا

عمرک اللَّه کیف یلتقیان‌

هی شامیة اذا ما استقلت

و سهیل اذا استقل یمان