این سوره را سورة المؤمن خوانند از بهر آنکه درین سوره ذکر مؤمن آل فرعون است، چهار هزار و نهصد و شصت حرف است و هزار و صد و نود و نه کلمت و هشتاد و پنج آیت. و بقول ابن عباس جمله سوره به مکه فروآمد. مجاهد و قتاده گفتند: سوره مکی است مگر دو آیت که به مدینه فرو آمد: إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ.
الی آخر الآیتین. حسن گفت: سوره مکی است مگر یک آیت: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ قال لان الصّلوات فرضت بالمدینة. و از منسوخات درین سوره سه آیت یکی: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف، و کذلک قوله: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ، اول و آخر این آیت منسوخ است بآیت سیف سوم: فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ نسخ معنی الحکم فی الدنیا بآیة السیف. و فی الخبر عن النبی (ص) قال: «ان لکلّ شیء ثمرة و ان ثمرة القرآن ذوات حامیم هی روضات حسنات مخصبات متجاورات فمن احبّ ان یرتع فی ریاض الجنة فلیقرأ الحوامیم».
و قال (ص): «الحوامیم دیباج القرآن».
و قال ابن عباس: لکل شیء لباب و لباب القرآن الحوامیم و قال ابن مسعود: اذا وقعت فی آل حم یعنی فی جماعة الحوامیم وقعت فی روضات دمثات اتانق فیها. فامّا ما یختصّ بهذه السورة من الفضیلة ما روی ابی بن کعب قال قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ حم المؤمن لم یبق روح نبی و لا صدّیق و لا شهید و لا مؤمن الا صلّوا علیه و استغفروا له».
قوله: حم قال رسول اللَّه (ص): «حم اسم من أسماء للَّه عز و جل و هی مفاتیح خزائن ربک».
و قیل: هو اسم اللَّه الاعظم. و قیل: هو اسم القرآن. و قیل: اسم السورة.
و قیل: هو قسم اقسم اللَّه عز و جل بحلمه و ملکه. و قال ابن عباس: الر و حم و نون حروف الرّحمن مقطّعة. و قال الضحاک و الکسائی معناه: ما هو کائن، ای قضی ما هو کائن قرأ حمزة و الکسائی و ابو بکر «حم» بکسر الحاء و الباقون بفتحها.
تَنْزِیلُ الْکِتابِ ای هذا تنزیل الکتاب «من اللَّه». و قیل: «تنزیل الکتاب» رفع بالابتداء و خبره «من اللَّه» ای القرآن انزله اللَّه لم یختلقه محمد کما قال الکافرون.
و «العزیز» الّذی لا یغالب و لا یمتنع علیه شیء، «العلیم» الواسع المعلوم.
غافِرِ الذَّنْبِ یستره و لا یفضح صاحبه یوم القیمة، وَ قابِلِ التَّوْبِ التوب و التوبة مصدران.
و قیل: التوب جمع التوبة علی انها اسم مثل دوم و دومة و عوم و عومة. و المعنی: ما ذنب تاب منه العبد الا قبل توبته. و قیل: «غافر الذنب» الصغیر «و قابل التوب» من الذنب الکبیر. و قیل: «غافر الذنب» باسقاط العقاب «و قابل التوب» بایجاب الثواب. شَدِیدِ الْعِقابِ ای اذا عاقب فعقابه شدید. ذِی الطَّوْلِ ای ذی النعم و القدرة و الغنی و السعة و الفضل. و اصل الطول الغنی و السعة، تقول: هذا امر ما له طائل، ای لا یغنی شیئا فیوبه له، و قوله عز و جل: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا ای سعة و غنی. و قیل: اصل الطول الانعام الّذی تطول مدّته علی صاحبه. قال ابن عباس: غافِرِ الذَّنْبِ لمن قال لا اله الا اللَّه وَ قابِلِ التَّوْبِ ممّن قال لا اله الا اللَّه شَدِیدِ الْعِقابِ لمن لا یقول لا اله الا اللَّه ذِی الطَّوْلِ ذی الغنی عمّن یقول لا اله الا اللَّه.
ثمّ وحّد نفسه فقال: لا إِلهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ المرجع فی الآخرة. عمر خطاب دوستی داشت با وی برادری گفته در دین مردی عاقل پارسا متعبّد، وقتی بشام بود آن دوست و کسی از نزدیک وی آمده بود. عمر حال آن دوست از وی پرسید گفت: چه میکند آن برادر ما و حال وی چیست؟ این مرد گفت: او برادر ابلیس است نه برادر تو، یعنی که فترتی در راه وی آمده و سر در نهاده درین زمر و خمر و انواع فساد. عمر گفت: چون باز گردی مرا خبر کن تا بوی نامهای نویسم، پس این نامه نوشت: بسم اللَّه الرحمن الرحیم من عبد اللَّه عمر الی فلان بن فلان سلام علیک انی احمد الیک اللَّه الذی لا اله الا هو غافر الذنب قابل التوب شدید العقاب ذی الطول لا اله الا هو الیه المصیر. چون آن نامه بوی رسید گفت: صدق اللَّه و نصح عمر کلام خدا راست است و نصیحت عمر نیکو، بسیار بگریست و توبه کرد و حال وی نیکو شد، بعد از ان عمر میگفت: هکذا افعلوا باخیکم اذا زاغ سدّدوه و لا تکونوا علیه عونا للشیطان برادری را که فترت افتد و از راه صواب بگردد بنصیحت یاری دهید و شفقت باز مگیرید و یار شیطان بر وی مباشید راه سداد و صواب او را بنمائید و با وی همان کنید که من کردم.
ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا این آیت در شأن حارث بن قیس السهمی فرو آمد از جمله مستهزیان بود و سخت خصومت بباطل در انکار و تکذیب قرآن.
ابو العالیه گفت: دو آیت است در قرآن که در ان تهدید عظیم است مجادلان را در آیات قرآن، یکی اینست. ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا، دیگر آیت: وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ. و رسول خدا گفت صلوات اللَّه علیه: «المراء فی القرآن کفر».
و عن ابی الدرداء و ابی امامة و واثلة بن الاسقع و انس بن مالک رضی اللَّه عنهم قالوا: خرج الینا رسول اللَّه (ص) و نحن نتماری فی شیء من الدین، فغضب غضبا شدیدا لم یغضب مثله ثمّ انتهرنا فقال: «یا امّة محمد لا تهیجوا علی انفسکم وهج النار» ثمّ قال: «بهذا امرتم أ و لیس عن هذا نهیتم أ و لیس انما هلک من کان قبلکم بهذا ذروا المراء لقلّة خیره ذروا المراء فان نفعه قلیل و یهیج العداوة بین الاخوان ذروا المراء فان المراء لا یؤمن فتنته ذروا المراء فان المراء یورث الشک و یحبط العمل ذروا المراء فان المؤمن لا یماری ذروا المراء فان المماری لا اشفع له یوم القیمة ذروا المراء فانا زعیم ثلاثة ابیات فی الجنّة وسطها و ریاضها و اعلاها لمن ترک المراء و هو صادق ذروا المراء فان اول ما نهانی ربی عز و جل عنه بعد عبادة الاوثان و شرب الخمر المراء ذروا المراء فان الشیطان قد أیس ان یعبد و لکنّه قد رضی منکم بالتّحریش و هو المراء فی الدین».
اگر کسی گوید این مرا و مجادلت در قرآن که رسول خدا علیه السلام بدین مبالغت از ان نهی میکند کدام است؟ جواب آنست که رب العزة قرآن را که فرستاد بهفت لغت فرستاد از لغات عرب چنانک مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت: «نزل القرآن علی سبعة احرف»
ای علی سبع لغات و رسول خدا صلوات اللَّه علیه هر قبیلهای را تلقین میداد بر لغت ایشان چنانک احتمال میکرد، و کان ذلک تخفیفا من اللَّه عز و جل بامّة محمد (ص).
پس ایشان که قرآن شنیده بودند بر لغت خویش چون چیزی از قرآن نه بر لغت خویش از دیگری میشنیدند جدال میدرگرفتند و بر یکدیگر میپیچیدند و قراءت یکدیگر را میانکار کردند میگفتند که رسول خدا بما نه چنین آموخت و نه چنانست که تو میخوانی باین نسق، خلاف و جدال در میان ایشان میافتاد تا رسول خدا (ص) ایشان را از ان خلاف باز زد و گفت هر کسی چنانک از ما شنیدید بر ان لغت که شما را آموختند میخوانید و یکدیگر را خلاف مکنید که این خلاف کفر است فذلک قوله (ص): «المراء فی القرآن کفر»
روایت کنند از عمر خطاب گفت: مردی صحابی در نماز سورة الفرقان برخواند نه بر ان نسق که من میخواندم و رسول مرا تلقین کرده بود، دست وی گرفتم و او را بحضرت نبوّت بردم گفتم: یا رسول اللَّه این مرد سورة الفرقان میخواند بر خلاف آن که مرا تلقین کردهای، رسول خدا آن مرد را گفت: بر خوان، آن مرد بر خواند همچنانک در نماز خواند، رسول گفت: «هکذا انزلت ان هذا القرآن نزل علی سبعة احرف فاقرؤا ما تیسّر منه».
و عبد اللَّه مسعود یکی را دید سورتی میخواند بر خلاف آن که عبد اللَّه میخواند، گفت او را پیش رسول خدا بردم گفتم: یا رسول اللَّه اختلفنا فی قراءتنا فتغیّر وجه رسول اللَّه (ص) رسول خدا متغیّر گشت و اثر خشم بر روی مبارک وی پیدا شد گفت: «انما هلک من کان قبلکم بالاختلاف فلیقرأ کلّ رجل منکم ما اقرئ».
قوله: فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ التقلّب الجیئة و الذهاب یعنی کثرتهم و تمکّنهم فی الارض و هم قریش یرید رحلة الشتاء و الصیف، یقول تعالی: فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ بالتجارات و تصرّفهم فیها کیف شاءوا و سلامتهم فیها مع کفرهم فان عاقبة امرهم الهلاک و العذاب، نظیره قوله تعالی: لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ.
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ و هم الذین تحزّبوا علی الانبیاء بالتکذیب و هم عاد و ثمود و قوم لوط. وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ قال ابن عباس: لیقتلوه و یهلکوه. و قیل: لیأسروه و العرب تسمّی الاسیر اخیذا و اخذ الناس لا یستعمل الا فی مکروه. وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ ای لیبطلوا به «الحق» الذی جاء به الرسل و مجادلتهم مثل قولهم: ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ و نحو ذلک. یقال: دحضت حجّته، ای بطلت. و قیل: «لیدحضوا» لیزلقوا «به الحق». و فی الخبر «الصراط دحض مزلّة».
«فاخذتهم» ای اهلکتهم بالعقوبة. فَکَیْفَ کانَ عِقابِ هذا سؤال عن صدق العذاب و عن صفة العذاب. قال قتادة: شدید و اللَّه.
وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ ای کما حقّت و وجبت کلمة العذاب علی الامم المکذّبة فی الدنیا فعذّبوا کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا من قومک أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ یعنی بانهم اصحاب النار.
ثم اخبر بفضل المؤمنین فقال: الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ و هم اربعة املاک: ملک فی صورة رجل یسترزق لبنی آدم، و ملک فی صورة ثور یسترزق للبهائم، و ملک فی صورة اسد یسترزق للسباع، و ملک فی صورة نسر یسترزق للطّیر و العرش علیهم و هو یاقوتة حمراء و الملک الذی فی صورة رجل هو اسرافیل و انشد رسول اللَّه (ص) قول امیة:
رجل و ثور تحت رجل یمینه
و النسر للأخری و لیس مرصد
فقال: «صدق». و امّا حملة العرش یوم القیمة فهم ثمانیة املاک فی صورة الاوعال فالعرش علی قرونهم. وَ مَنْ حَوْلَهُ هم الحافون الصّافون یسمّون الکرّوبیّین و هم سادة الملائکة. قال ابن عباس: حملة العرش ما بین کعب احدهم الی اخمص قدمه مسیرة خمس مائة عام و یروی «ان اقدامهم فی تخوم الارضین و الارضون و السماوات الی حجرهم و هم یقولون: سبحان ذی العزّ و الجبروت سبحان ذی الملک و الملکوت سبحان الحی الّذی لا یموت سبّوح قدوس رب الملائکة و الرّوح».
و عن جابر قال قال رسول اللَّه (ص): «اذن ربی ان احدّث عن ملک من حملة عرشه ما بین شحمة اذنه الی عاتقه مسیرة سبع مائة عام»
و قیل: هم خشوع لا یرفعون طرفهم و هم اشدّ خوفا من اهل السّماء السابعة و اهل السماء السابعة اشدّ خوفا من اهل السماء التی تلیها و الّتی تلیها اشدّ خوفا من الّتی تلیها. و عن جعفر بن محمد (ص) عن ابیه عن جدّه انه قال: «ان بین القائمة من قوائم العرش و القائمة الثانیة خفقان الطیر المسرع ثلثین الف عام و العرش یکسی کلّ یوم سبعین الف لون من النور لا یستطیع ان ینظر الیه خلق من خلق اللَّه و الاشیاء کلّها فی العرش کحلقة فی فلاة».
و قال وهب بن منبه انّ حول العرش سبعین الف صفّ من الملائکة صفّ خلف صفّ یطوفون بالعرش یقبل هؤلاء و یدبر هؤلاء فاذا استقبل بعضهم بعضا هلّل هؤلاء و کبّر هؤلاء و من ورائهم سبعون الف صفّ قیام ایدیهم الی اعناقهم قد وضعوها علی عواتقهم فاذا سمعوا تکبیر اولئک و تهلیلهم رفعوا اصواتهم فقالوا سبحانک و بحمدک ما اعظمک و اجلک انت اللَّه لا اله غیرک انت الاکبر الخلق کلّهم لک راجون و من وراء هؤلاء مائة الف صفّ من الملائکة قد وضعوا الیمنی علی الیسری لیس منهم احد الّا و هو یسبّح بتحمید لا یسبّحه الآخر ما بین جناحی احدهم مسیرة ثلاثمائة عام و ما بین شحمة اذنه الی عاتقه مسیرة اربع مائة عام و احتجب اللَّه من الملائکة الّذین حول العرش بسبعین حجابا من نار و سبعین حجابا من ظلمة و سبعین حجابا من نور و سبعین حجابا من درّ ابیض و سبعین حجابا من یاقوت احمر و سبعین حجابا من زبرجد أخضر و سبعین حجابا من ثلج و سبعین حجابا من ماء و سبعین حجابا من ما لا یعلمه الّا اللَّه عز و جل، قال و لکلّ واحد من حملة العرش و من حوله اربعة اوجه وجه ثور و وجه اسد و وجه نسر و وجه انسان و لکلّ واحد منهم اربعة اجنحة امّا جناحان فعلی وجهه مخافة ان ینظر الی العرش فیصعق و امّا جناحان فیهفو بهما لیس لهم کلام الّا التسبیح و التحمید و التکبیر و التمجید و عن ابن عباس رضی اللَّه عنه قال: لمّا خلق اللَّه سبحانه حملة العرش قال لهم: احملوا عرشی، فلم یطیقوا فخلق مع کلّ ملک منهم من اعوانهم مثل جنود من فی السماوات من الملائکة و من فی الارض من الخلق فقال: احملوا عرشی، فلم یطیقوا فخلق مع کلّ واحد منهم مثل جنود سبع سماوات و سبع ارضین و ما فی الارض من عدد الحصی و الثّری فقال: احملوا عرشی، فلم یطیقوا فقال: قولوا لا حول و لا قوّة الّا باللّه فلمّا قالوها استقلّوا عرش ربنا فنفذت اقدامهم فی الارض السابعة علی متن الثری و استقرّت و روی فکتب فی قدم ملک منهم اسما من أسمائه فاستقرّت اقدامهم. و فی بعض الرّوایات لا تتفکّروا فی عظمة ربکم و لکن تفکّروا فیما خلق فان خلقا من الملائکة یقال له اسرافیل زاویة من زوایا العرش علی کاهله و قدماه فی الارض السفلی و قد مرق رأسه من سبع سماوات و انه لیتضاءل من عظمة اللَّه حتی یصیر کالوصع. قوله: یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ای یسبّحونه بان یحمدوه، ای یعظّمونه بالحمد له و هو الاعتراف بالنعمة ان کلها منه، وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ ای یهلّلونه. و قیل: یجدّدون الایمان به و قیل: یصدّقون بانه واحد لا شریک له. قال شهر بن حوشب: حملة العرش ثمانیة فاربعة منهم یقولون: سبحانک اللهم بحمدک لک الحمد علی حلمک بعد علمک و اربعة یقولون: سبحانک اللّهم و بحمدک لک الحمد علی عفوک بعد قدرتک.
وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا یسئلون ربهم مغفرة ذنوب المؤمنین کانهم یرون ذنوب بنی آدم. «ربنا» ای یقولون: رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً ای نالت رحمتک فی الدّنیا کلّ شیء و احاط علمک بکلّ شیء.
فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا من الشرک وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ ای دینک الاسلام، وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ قال مطرف: انصح عباد اللَّه للمؤمنین الملائکة و اغش الخلق الشیاطین.
رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ روی ان عمر بن الخطاب قال لکعب الاحبار: ما جنّات عدن؟ قال: قصور من ذهب فی الجنّة یدخلونها النبیّون و ائمة العدل و عن ابن عباس قال: جنة عدن هی قصبة الجنّة و هی مشرفة علی الجنان کلّها و هی دار الرّحمن تبارک و تعالی و باب جنة عدن مصراعان من زمرّد و زبرجد من نور کما بین المشرق و المغرب «و من صلح» ای و من آمن کقوله: یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ. مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ قال سعید بن جبیر: یدخل المؤمن الجنّة فیقول این ابی این امّی این ولدی این زوجتی؟ فیقال: انهم لم یعملوا مثل عملک، فیقول: انی کنت اعمل لی و لهم، فیقال: ادخلوهم الجنّة.
و عن انس بن مالک قال قال رسول اللَّه (ص): «اذا کان یوم القیمة نودی فی اطفال المسلمین ان اخرجوا من قبورکم فیخرجون من قبورهم و ینادی فیهم ان امضوا الی الجنّة زمرا فیقولون یا ربنا و والدینا معنا فینادی فیهم الثانیة ان امضوا الی الجنّة زمرا فیقولون یا ربنا و والدینا معنا فیبسم الرّب تعالی فی الرّابعة فیقول و والدیکم معکم فیثب کلّ طفل الی ابویه فیأخذون بایدیهم فیدخلونهم الجنّة فهم اعرف بآبائهم و امّهاتهم یومئذ من اولادکم الذین فی بیوتکم.
إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ لا یمتنع علیک مراد «الحکیم» لا تسهو فی حکمک.
وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ ای العقوبات، وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یعنی و من تقه السّیّئات، ای العقوبات. و قیل: جزاء السّیّئات. یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ ای فقد رحمته یوم القیمة وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لمّا عاین الکفار النّار و دخلوها مقتوا انفسهم، ای لاموها و غضبوا علیها لاعمالهم فی الدنیا حتی اکلوا اناملهم فناداهم خزنة النار: لَمَقْتُ اللَّهِ ای غضب اللَّه و سخطه علیکم أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ فی الدنیا «فتکفرون» و قیل: معناه لمقت اللَّه ایاکم فی الدنیا إذ تدعون الی الایمان فتکفرون اکبر من مقتکم انفسکم الیوم عند حلول العذاب بکم.
قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ قال ابن عباس و قتادة و الضحاک: کانوا امواتا فی اصلاب آبائهم فاحیاهم اللَّه فی الدنیا فی ارحام الامهات ثمّ اماتهم الموتة الّتی لا بدّ منها ثمّ احیاهم للبعث یوم القیمة فهما موتتان و حیاتان و هذا کقوله تعالی: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ. و قال السدی: امیتوا فی الدنیا ثم احیوا فی قبورهم للسؤال ثمّ امیتوا فی قبورهم ثمّ احیوا فی الآخرة.
«فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا» ای اقررنا بکفرنا و ظهر لنا ان البعث حق، فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ یعنی فهل الی خروج من النّار الی الدّنیا سبیل فتصلح اعمالنا و نعمل بطاعتک، نظیره قوله: هَلْ إِلی مَرَدٍّ مِنْ سَبِیلٍ. کافران روز رستاخیز بگناهان و کفر خویش مقر شوند و ببد سزای خود اقرار دهند آن گه که رستاخیز بپای شود و عذاب معاینت بینند گویند هیچ روی آن هست که ما را وادنیا فرستند تا فرمان بردار شویم و عمل شایسته کنیم؟ ایشان را جواب دهند که: لا سبیل الی ذلک و هذا العذاب و الخلود فی النّار بسبب بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ ای اذا قیل لا اله الّا اللَّه انکرتم جواب آرزوی ایشان این بود که بازگشت با دنیا نیست و این عقوبت که بشما میرسد و عذاب که میبینید بآنست که در دنیا چون شما را با کلمه توحید میخواندند میکافر شدید و توحید میانکار کردید و میگفتید: أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً، و چون با کفر میخواندند صدّق میزدید و آن را حق میشناختید و بر پی آن میرفتید. آن گه گفت: فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ این هم چنان است که گفت: إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ، اکنون حکم آنست که اللَّه کرد و کار آنست که اللَّه گزارد که شما جاوید در آتش خواهید بود و سزای شما اینست. جایی دیگر فرمود: فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِیرِ بگناهان و کفر خود معترف شدند و ایشان را جواب دهند که دوری بادا دوزخیان را.
هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیاتِهِ ای منزل هذا الکتاب هو الذی یریکم آیاته الدّالّة علی وحدانیّته و هی السماوات و الارض و الشمس و القمر و النجوم و السحاب و اللیل و النهار و الاشجار و الثمار و الریاح و الفلک الّتی تجری فی البحر بما ینفع الناس، وَ یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً ای مطرا یکون به الرزق، هذا کقوله: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ ای داعیا تدرک باجابتک رحمتی، و کقوله: أَعْصِرُ خَمْراً ای عنبا تحصل منه الخمر، وَ ما یَتَذَکَّرُ ای لا یتّعظ بالقرآن و ما یتفکّر فی هذه الاشیاء فیوحد اللَّه، إِلَّا مَنْ یُنِیبُ یعنی الّا من یرجع الیه بالطاعة.
ثمّ امر عباده بالطاعة و الاخلاص فقال: فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ای مخلصین له الطّاعة و العبادة، وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ عبادتکم ایّاه و اخلاصکم.