قوله: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی»، ابن عباس و جماعتی از مفسّران گفتند که سبب نزول این آیت آن بود که صنادید قریش در حطیم حاضر بودند و گرد کعبه مقدّسه سیصد و شصت بت نهاده و آن را میپرستیدند رسول خدا (ص) بر ایشان خواند: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ»، کافران را این سخن دشخوار آمد بانگ برآوردند گفتند: میبینید این محمّد که خدایان ما را زشت گوید و دشنام دهد؟ رسول خدا برفت و ایشان هم چنان در گفت و گوی بودند و در تحیر، عبد اللَّه بن الزبعری فراز آمد و گفت چه بودست شما را که چنین متحیّر و متغیّر گشتهاید و در گفت و گوی رفتهاید؟ گفتند: محمّد خدایان ما را دشنام داد و ناسزا گفت که: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» گفت او را باز خوانید تا من با وی سخن گویم، رسول خدا باز آمد، گفت: یا محمّد هذا شیء لآلهتنا خاصّة او لکلّ من عبد من دون اللَّه؟ این خدایان ما راست علی الخصوص یا هر معبودی که فرود از اللَّه تعالی است؟ گفت همه راست بر عموم، ابن الزبعری گفت: خصمت و ربّ هذه البنیّة یعنی الکعبة. دست بردم و خصم را شکستم، بخدای این کعبه جهودان عزیر را میپرستند، ترسایان مسیح را میپرستند، بنو ملیح فرشتگان را میپرستند، پس ایشان همه بدوزخند؟ رسول خدا گفت: «بل هم یعبدون الشیاطین هی الّتی امرتهم بذلک»، فنزل اللَّه عز و جل، «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی»، و هم عزیر و المسیح و الملائکة. «أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ» لانّهم عبدوا من دون اللَّه و هم لذلک کارهون. و انزل فی ابن الزبعری، «ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ». گفتهاند که: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ» دلیلست که مراد اصنام است نه فریشتگان و نه مردم، که اگر ایشان مراد بودند من تعبدون گفتی. و قیل اراد بقوله: «سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی» جمیع المؤمنین، و الحسنی السعادة و العدّة الجمیلة بالجنّة.
و عن النعمان بن بشیر قال: تلا علی (ع) لیلة هذه الآیة: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ». قال: انا منهم و ابو بکر و عمر و عثمان و طلحة و الزبیر و سعد و عبد الرحمن بن عوف منهم، ثم اقیمت الصلاة فقام علیّ یجرّ رداه، و هو یقول: «لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها» یعنی صوتها اذا نزلوا منازلهم فی الجنّة.
«وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ»، کقوله: «وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ».
«لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ» قال ابن عباس: یخرج اهل الایمان من النّار حتی اذا لم یبق فیها واحد منهم اطبقت النّار علی اهلها اطباقا فیلحقهم عند ذلک فزع لم یلحقهم مثله قبله فذلک الفرع الاکبر، و قیل الفزع الاکبر النفخة الاخیرة الّتی یبعث عندها الخلق، و قیل حین یذبح الموت علی صورة کبش املح علی الاعراف، و الفریقان ینظران و ینادی یا اهل الجنّة خلود فلا موت، و با اهل النّار خلود فلا موت.
و گفتهاند فزع مهین آنست که بنده را بدوزخ برند زبانیه درو آویخته و خشم ملک بدو رسیده، و انواع عذاب گرد او در آمده. مصطفی (ص) گفت: روز قیامت سه کس را بر تل مشک اذفر بدارند از فزع اکبر ایمن گشته و بیم حساب بایشان نرسیده: مردی که قرآن خواند بیریا برضاء خدا اما میکند در نماز قومی را که بوی راضی باشند. دیگر مردی که در مسجد مؤذّنی کند بی مزد در طلب رضاء خدای. سدیگر مردی که در دنیا برقّ بندگی مبتلا بود و در گزارد حق سیّد از طلب آخرت باز نماند.
قوله: «وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» فی الدنیا. آنان که فزع اکبر ایشان را اندوهگین نکند فریشتگان رحمت باستقبال ایشان آیند بر در بهشت، و ایشان را تهنیت کنند و گویند: بشارت باد شما را بنعیم جاویدان و عزّ بیکران، این آن روزست که شما را وعده داده بودند در دنیا که بکرامت رسید و ثواب طاعت ببینید.
«یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ» ای اذکر یوم نطوی السّماء. و قیل تقدیره، و تتلقاهم الملائکة یوم نطوی السماء. یعنی تطویها بعد نشرها کقوله: «وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ»، و قیل طیّها ابطالها و افناؤها، و قیل طیّها تبدیلها «کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ»، قرأ حمزة و الکسائی و حفص و عاصم. للکتب علی الجمع، و قرأ الآخرون للکتاب علی الواحد، علماء، تفسیر در معنی سجلّ مختلفند ابن عباس گفت و جماعتی مفسران که: سجل صحیفه است مشتق من المساجلة، و هی المکاتبة و لام بمعنی علی است. و کتاب بمعنی کتابتست. ای نطوی السّماء علی ما فیها من النّجوم کما تطوی الصحیفة علی ما فیها من الکتابة. و قیل اللّام زائدة للتوکید، و الکتاب بدل من السجلّ و المعنی، نطوی السّماء کطیّ الکتاب. و قیل اللّام لام العلّة ای کطی الصحیفة لاجل الکتاب الّذی فیها کی لا یطلع علیه. سدّی و جماعتی دیگر از مفسران گفتند: سجلّ نام کاتب است که نویسنده صحیفه است آن گه خلاف کردند که آن کاتب کیست؟ قومی گفتند نام کاتب رسول (ص) است، قومی گفتند نام فریشتهایست که استغفار بندگان نویسد بمداد نور، قومی گفتند نام آن فریشتهایست که صحایف اعمال بنده در دست وی است و پس از مرگ وی آن را در نوردد. ربّ العالمین طی آسمان بروز قیامت ماننده کرد بطی کاتب مر صحیفه خویش را یعنی چنان که آسان بیرنج و دشواری کاتب صحیفه در نوردد، ما آسمان بدان عظیمی بقدرت در نوردیم بیتعذّر و تکلّف، اینجا سخن تمام شد آن گه بر استیناف گفت: «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ» الکاف نصیب بنعیده، ای اذا افنینا الخلق اعدناهم خلقا ای قدرتنا فی الاعادة کقدرتنا فی الابتداء. و قیل خلقناهم من الماء ثم نعیدهم من التراب. و قیل کما بداناهم فی بطون امّهاتهم حفاة عراة غرلا، کذلک نعیدهم یوم القیمة نظیره قوله: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» و به قال النبی (ص): «انّکم محشورون حفاة عراة غرلا کما بدانا اول خلق نعبده» و عن عائشة قالت: دخل علیّ رسول اللَّه (ص) و عندی عجوز من بنی عامر فقال من هذه العجوز یا عائشة؟ فقلت احدی خالاتی، فقالت ادع اللَّه انّ یدخلنی الجنّة، فقال انّ الجنّة لا تدخلها العجز، فاخذ العجوز ما اخذها فقال علیه السّلام ان اللَّه ینشئهنّ خلقا غیر خلقهنّ قال اللَّه تعالی: «إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً» الآیة. ثم قال: یحشرون یوم القیامة حفاة عراة غلفا، فاول من یکسی ابراهیم خلیل اللَّه، فقالت: عائشة واسواتاه و لا یحتشم النّاس بعضهم بعضا، قال: «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ» ثمّ قرأ رسول اللَّه: «کما بدانا اول خلق نعیده کیوم ولدته امه».
«وَعْداً عَلَیْنا» نصب علی المصدر یعنی وعدناه وعدا علینا انجازه، «إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ» لا خلف لوعدنا و قولنا، و قیل معناه انّا کنّا فاعلین لما یرید اوّلا و آخرا لا فاعل للخلق سوانا.
«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ» الزبور المزبور و هو المکتوب، یقال زبرت الشیء ای کتبته. زبور نامی است هر کتابی را که به پیغامبری فرو آمد، و ذکر اینجا لوح محفوظ است. میگوید ما نوشتیم و حکم کردیم در کتابهای منزل به پیغامبران پس آن که در لوح محفوظ مثبت کرده بودیم و نوشته، حمزه «فِی الزَّبُورِ» بضمّ الزّاء خواند، جمع زبر، و هی الکتب المنزلة، و قیل معناه قضینا و بینّا فی الکتب المنزلة الی الارض من بعد ما ذکرنا فیها من الوحی. شعبی گفت زبور کتاب داودست و ذکر تورات موسی، و قیل الزبور کتاب داود، و الذکر القرآن، و بعد بمعنی قبل کقوله: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها» ای قبل ذلک و مثله فی الظروف وراء، فانّه یکون بمعنی خلف و بمعنی امام و یستعمل لهما. معنی آنست که ما در زبور داود نوشتیم پیش از قرآن محمد. «أَنَّ الْأَرْضَ» یعنی ارض الجنّة. «یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» المؤمنون، دلیله قوله: «أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ» و قال تعالی: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ» یعنی ارض الجنّة. و گفتهاند زمین اینجا زمین دنیاست آن گه خلاف کردند که کدام زمین است؟ قومی گفتند زمین مقدسه است و عبادی الصالحون بنی اسرائیلاند که میراث بردند از جبّاران. قومی گفتند زمین مصر است که میراث بردند از قبطیان. قومی گفتند همه زمین دنیا خواهد که امت محمد میراث بردند از جهانیان که پیش از ایشان بودند، و هذا حکم من اللَّه سبحانه باظهار الدّین و اعزاز المسلمین و قهر الکافرین. قال اللَّه تعالی: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»، و قال وهب قرأت فی عدة کتب من کتب اللَّه سبحانه قال اللَّه عز و جل: «انّی لاورث الارض عبادی الصّالحین» من امّة محمّد.
«إِنَّ فِی هذا» ای فی هذا القرآن. «لَبَلاغاً» ای وصولا الی البغیة، من اتّبع القرآن و عمل به وصل الی ما یرجو من الثواب. و قیل بلاغا ای کفایة. یقال فی هذا الشیء بلاغ و بلغة، ای کفایة، و القرآن زاد الجنّة کبلاغ المسافر، و قیل انّ فی هذا ای فی توریثنا الجنّة الصالحین لبلاغا و کفایة فی المجازاة. «لِقَوْمٍ عابِدِینَ» مطیعین للَّه سبحانه، و قال ابن عباس: ای عالمین. و قال کعب هم امة محمد (ص) اهل الصّلوات الخمس و شهر رمضان سمّاهم اللَّه عابدین.
روی سعید بن جبیر عن ابن عباس عن النبی صلّی اللَّه علیه و سلّم انه قرأ «لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِینَ»، قال: «هی الصّلوات الخمس فی المسجد الحرام جماعة».
قوله: «وَ ما أَرْسَلْناکَ» یا محمد. «إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» نعمة تشملهم قیل هی للمؤمنین خاصة و الیه ذهب ابن عباس. و قیل عام فیهم امنو الخسف و المسخ و العذاب یعنی من آمن به کتبت له الرّحمة فی الدنیا و الآخرة و من لم یؤمن به عوفی ممّا اصاب الامم قبله من الخسف و الغرق و نحوهما.
و قد قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «انّما انا رحمة مهداة».
«قُلْ إِنَّما یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» ای اخبر قومک یا محمد بانّ اللَّه اوحی الیّ انّ معبودکم معبود واحد و هو اللَّه. «فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»، لفظه الاستفهام و معناه الامر، ای فاسلموا له و اعبدوه و لا تشرکوا به شیئا، و الاسلام الانقیاد لامر اللَّه و ترک مخالفته «فَإِنْ تَوَلَّوْا» ای اعرضوا عن الاسلام، «فَقُلْ آذَنْتُکُمْ عَلی سَواءٍ»، هذا من فصیحات القرآن و احسنه اختصارا، معناه اعلمتکم لنستوی نحن و انتم فی العلم، و قیل معناه اعلمتکم ما امرت به و سویت بینکم فی الاعلام لم اخف عن بعضکم شیئا و اظهرته لغیرکم، و قیل معناه آذنتکم علی انّی حرب لکم و ان لا صلح بیننا لا کون انا و انتم فی العلم بالحرب علی سواء لا یکون فیه خداع، و قیل علی سواء صفة مصدر محذوف ای آذنتکم ایذانا علی سواء و قیل هو حال من الفاعل او من المفعول او منهما جمیعا «وَ إِنْ أَدْرِی أَ قَرِیبٌ أَمْ بَعِیدٌ ما تُوعَدُونَ» ای لا ادری متی تکون یوم القیمة أ قریب ام بعید، یقال هو منسوخ بقوله: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ»، و قیل معنی الآیة، لا ادری متی یحلّ بکم العذاب ان لم تؤمنوا.
«إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ یَعْلَمُ ما تَکْتُمُونَ» ای یعلم ما تجهرون به من الکفر و ما تخفون، و قیل انّ الّذی یعلم السرّ و العلانیة هو الّذی یعلم وقت قیام السّاعة.
«وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ» ای ما ادری لم اخّر عقابه عنکم فی الدنیا فلعلّ تأخیره ذلک اختبار لکم، لانّهم کانوا یقولون لو کان حقا لنزل بنا، و قیل معناه ما ادری ما آذنتکم به اختبار لکم، و قیل ما ادری لعلّ ابقاؤکم علی ما انتم علیه فی الدّنیا.
«فِتْنَةٌ لَکُمْ» ای عذاب لکم و قد یطلق لفظ الفتنة بمعنی العذاب. کقوله: «ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ» یعنی عذابکم. «وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ» لتتمتّعوا بحیوتکم الی الاجل المعلوم و هو الموت، و قیل الی یوم بدر و قیل الی یوم القیامة، و قیل لتتمتّعوا بحیوتکم الی اجل قد ضربه لکم لتزدادوا اثما فتستوجبوا زیادة العذاب.
«قل رب احکم بالحق» قرأ حفص عن عاصم، قالَ رَبِّ احْکُمْ بالالف علی الاخبار عن الرسول (ص) بانّه دعا الی اللَّه تعالی ان یحکم بینه و بین قومه بالحقّ.
کما دعت الرّسل الّتی قبله حین قالوا ربّنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق. و قرأ الآخرون قل ربّ احکم علی الامر، ای قل یا محمّد رب احکم بالحقّ. ای اقض بیننا و بین اهل مکّة بالحقّ. فان قیل کیف قال احکم بالحقّ و اللَّه لا یحکم الّا بالحق؟
قیل الحقّ هاهنا بمعنی العذاب کانّه استعجل العذاب لقومه، فقیل یا محمّد اترک اختیارک فی امر الکفار و فوّض الامر فی ذلک الی حکم اللَّه بالحقّ بینک و بینهم و لا تستعجل علیهم بذلک و سلنی الحکم بالحقّ و لا تتعرّض لما لا تعلم عاقبته، و قیل معناه ربّ احکم بحکمک الحقّ، فحذف الحکم و اقیم الحقّ مقامه، امر ان یقول کما قالت الرّسل قبله: ربّنا افتح بیننا و بین قومنا بالحقّ.
«وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ» ای و قل ربّنا الرحمن العاطف علی خلقه بالرزق، «الْمُسْتَعانُ» المطلوب منه المعونة و النصر، «عَلی ما تَصِفُونَ» من الکذب و الباطل، و تقولون ما هذا الّا بشر مثلکم و اضغاث احلام و اساطیر الاوّلین و اشباه ذلک.