میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹- سورة التوبة- مدنیة » ۲ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ ای نقضوا عهودهم الّتی بینهم و بین رسول اللَّه ص قبل اجله.

وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ عابوا دینکم الاسلام. قال الزجاج: الطّعن فی الدین نسبة النّبی ص الی الکذب و انّ القرآن غیر کلام اللَّه و تقبیح احکام المسلمین و هذا یوجب قتل الذّمی.

فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ. میگوید اگر عهدی که میان شما است و میان ایشان نقض میکنند و در دین اسلام طعن میکنند و نمی‌پسندند و رسول خدای را دروغ زن میدارند، پس شما کشتن کنید با رؤساء و مهتران و سروران ایشان که اصل فساد و بیخ شر ایشانند: ابو سفیان بن الحرب و امیة بن خلف و بو جهل هشام و عتبة بن ربیعه و سیل بن عمرو و الحرث بن هشام و عکرمة بن ابی جهل. إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ. بفتح الف قرائت عامّه است علی معنی جمع الیمین و تاویلها العهد، کقوله: اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً. میگوید ایشان را عهد و سوگند نیست. معنی آنست که: لا وفاء لهم بالایمان. ایشان را در عهد و سوگند وفا نیست. و قیل لا ایمان لهم صادقة. بکسر الف شامی خواند: لا ایمان لهم، ای لا اسلام لهم.

لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ لکی ینتهوا عن الکفر و الطّعن و یدخلوا فی الاسلام. پس مؤمنانرا بر قتال تحریض کرد، گفت: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ نقضوا العهود و حنثوا فی ایمانهم! این نقض عهد آن بود که بنی بکر خزاعة را یاری دادند و این بنو بکر قومی بودند که در عهد و امان قریش بودند، و بنو خزاعة در عهد و امان رسول خدا بودند، و پیش از مبعث رسول میان ایشان پیوسته عداوت بودی که بنو خزاعة یکی را از بنو بکر کشته بودند و بآن سبب بنو بکر عداوت و کینه در دل داشتند، چون صلح افتاد روز حدیبیه میان رسول خدا و میان ایشان، همه از یکدیگر ایمن شدند. رسول خدا به مدینه باز شد و مکّیان به مکه باز شدند و سلاح بنهادند.

روزگاری بر آمد، و این بنو بکر از ابو سفیان و عکرمه و صفوان یاری خواستند تا با خزاعه جنگ کنند، ایشان یاری دادند و از خزاعه قومی کشته شدند. پس رب العالمین مصطفی را خبر داد که ایشان نقض عهد کردند و با خزاعه که در عهد و امان شما بودند قتال کردند، شما نیز با ایشان قتال کنید، اینست که خدای گفت: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ ای بقتل محمد حین خلوا و ایتمروا به فی دار الندوة علی ما سبق ذکره فی قوله: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا، و گفته‌اند: وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ جهودان قریظه‌اند که با رسول خدا عهد داشتند و روز احزاب نقض عهد کردند و بو سفیان و مشرکان مکه را یاری دادند، و همّت کردند که رسول خدا را از مدینه بیرون کنند، تا رب العالمین کید ایشان باطل کرد و مسلمانان را روز احزاب نصرت داد و جهودان مقهور گشتند و مغلوب.

و قیل همّت قریش یوم الحدیبیة بان یدخلوا محمدا مکة للحج ثمّ یخرجوه قبل ان یتم الحج استخفافا به.

وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ بالقتال، أَوَّلَ مَرَّةٍ حین قاتلوا خلفاءکم. خزاعه میگوید: چون ایشان خلاف کردند رخصت یافتید بقتال که خدای پیش از این گفته بود: لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ. میگوید: اکنون که ایشان قتال کردند رخصت یافتید قتال کنید و ازیشان مترسید. أَ تَخْشَوْنَهُمْ فلا تقاتلونهم، از ایشان می‌بترسید که با ایشان قتال نمیکنید، فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ و خدای سزاتر که از عذاب و عقوبت وی بترسید، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ مصدّقین بعذابه و ثوابه.

قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ ای یقتلهم بسیوفکم و رماحکم، وَ یُخْزِهِمْ و یذلّهم بالفقر و الاسر، یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ ای ان تقاتلوهم فالظّفر لکم، و عده‌ای است که خدای تعالی مؤمنانرا داد بنصرت.

وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ یعنی بنی خزاعه، ایشان را شفا دهد از آنچه در دل دارند از بنی بکر، وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ حزنها و کربها بما فعل بهم. این دلیل است بر تثبیت نبوت مصطفی و صدق رسالت وی، چنان که بگفت و خبر داد چنان آمد و خلاف آن نبود.

وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلی‌ مَنْ یَشاءُ من المشرکین، کابی سفیان و عکرمة بن ابی جهل و سهیل بن عمر و هداهم للاسلام. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.

أَمْ حَسِبْتُمْ یعنی أ حسبتم أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الف صلت است، یعنی و لم یعلم اللَّه. گفته‌اند که این خطاب با مؤمنان است، قومی که فرمان، بقتال ایشان را، دشخوار آمد و کراهیّت داشتند. رب العالمین گفت: ا حسبتم ان تترکوا علی الایمان فلا تؤمروا بالجهاد؟! ابن عباس گفت: خطاب با منافقان است. ای أ حسبتم ان تترکوا ایّها المنافقون علی ما انتم علیه من التّلبیس و کتمان النّفاق؟ می‌پندارید که شما را با تلبیس و کتمان نفاق فرو گذارند بلا مجاهدة و لا برائة من المشرکین؟! اینست خلاصه سخن.

وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ این علم بمعنی رؤیت است، ای و لم یر منکم مجاهدة و نیّة صادقة، وَ لَمْ یَتَّخِذُوا یعنی و لم یر الذین لم یتّخذوا بینهم و بین الکافرین دخیلة مودّة. معنی آیت آنست که شما را چنین فرونگذارند، نه مؤمنانرا بر ایمان مجرّد و نه منافقان را بر کتمان نفاق تا قتال بر شما فریضه کنند، و خدای بیند از شما که منافق کیست و موافق کیست، و ببیند که با خدای و رسول و مؤمنان دوستی، که دارد و با منافقان که دارد، و خدای در ازل بعلم قدیم خود دانا بود، دانست که موافق کیست و منافق کیست، خواست که ایشان عمل کنند بر وفق علم وی تا ایشان را بآن عمل جزا دهد، اگر خیر کنند ایشان را ثواب دهد و اگر شر کنند ایشان را عقوبت دهد، چنان که لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی.

ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ. این در شأن بنی عبد الدّار آمده است که ایشان ولاة و سدنه کعبه بودند، طمع میداشتند که ایشان را از بهر سدانت دارند تا بر شرک خویش می‌باشند و از ایشان آزرم دارند. رب العالمین گفت: ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ ای ما یحلّ و ما ینبغی لهم، أَنْ یَعْمُرُوا یعنی ان یاهلوا، مَساجِدَ اللَّهِ.

و گفته‌اند در شأن عباس بن عبد المطلب آمد که روز بدر مسلمانان او را تعییر کردند و علی الخصوص علی بن ابی طالب درین باب تغلیظ کرد بر آن کفر که داشت و شرک که بر زید و قطیعت رحم که کرد، عباس گفت: ما لکم تذکرون مساوینا و لا تذکرون محاسننا؟ فقال له علی: الکم محاسن؟ فقال: نعم، انّا لنعمر المسجد الحرام و نحجب الکعبة و نسقی الحاجّ و نفکّ العانی، فانزل اللَّه ردّا علی العبّاس: ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ. مکی و بصری مسجد اللَّه خوانند و بآن کعبه خواهند در آیت دیگر إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ، عامه قرّاء سبعه مساجد اللَّه بجمع خوانند. مردی به عکرمه گفت: أ تقول أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ و انما هو مسجد واحد؟ فقال عکرمة: انّ الصفا و المروة من مساجد اللَّه. و عمارة المسجد دخوله و القعود فیه، و قیل عمارته رفع بنائه و اصلاح ما استرمّ منه، و قیل عمارته التّعبد فیه و الصلاة و الطواف.

شاهِدِینَ عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ شاهدین نصب علی الحال، ای ما کانت لهم عمارة المسجد الحرام فی حال اقرارهم بالکفر. و این آن بود که در طواف میگفتند: لا شریک لک الّا شریک هو لک فملکه و ما ملک، و قیل: اذ کذّبوا محمدا فقد شهدوا علی انفسهم بالکفر.

أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ ای کفرهم اذهب اعمالهم وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ دائمون.

إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ بزیارتها و القعود فیها، مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ای البعث و النّشور، وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ، وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ای و لم یعبد الّا اللَّه، قیل: وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ یعنی فی عبادة اللَّه و الایمان، و اقام الصلاة و ایتاء الزّکاة فلا یترک ذلک لخشیة احد، و لکن یخشی اللَّه، فیقیم ذلک کلّه، و المعنی الایة: انّ من کان بهذه الصفة فهو من اهل عمارة المسجد.

فَعَسی‌ أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ عسی من اللَّه واجب، و قیل عسی راجع الی المؤمنین، ای هم بهذا العمل علی رجاء الجنّة.

روی ابو سعید الخدری قال: قال رسول اللَّه ص: اذا رأیتم الرجل یعتاد المسجد، و روی یتعاهد المسجد فاشهدوا علیه بالایمان، قال اللَّه: إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ. و عن ابی هریره قال: قال رسول اللَّه ص: من غدا الی المسجد و راح اعد اللَّه له نزلا من الجنة کلما غدا او راح.

و عن جابر عن النبی ص قال: المساجد سوق من اسواق الآخرة فمن دخلها کان من ضیف اللَّه فجزاؤه المغفرة و تحیته الکرامة، علیکم بالارتاع.

قالوا یا رسول اللَّه و ما الارتاع؟ قال: الدعاء و الرغبة الی اللَّه، و عن عثمان بن عفان، قال: سمعت رسول اللَّه ص یقول: «من بنی للَّه مسجدا بنی اللَّه له مثله فی الجنّة».

أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ. این خطاب با بنی هاشم بن عبد المطلب است، و عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ با بنی عبد الدار است، سقایة بنی هاشم داشتند و عمارة بنی عبد الدار. میگوید: آب دادن حاج از زمزم. و قیل: کانوا یسقون الحاج الشّراب و العسل و السّویق و الماء، شراب دادن حاج و سدانة کعبه می‌برابر کنید با ایمان آن کس که ایمان آورد، یعنی کایمان من آمن باللّه؟ کقوله: وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ای و لکنّ البرّ برّ من آمن باللّه.

لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ میگوید برابر مکنید، که ایشان نزدیک خدا هر دو یکسان نه‌اند. روی عن النعمان بن بشیر: ان رجلا قال: ما ابالی ان لا اعمل عملا بعد الاسلام الّا ان اعمر المسجد الحرام، و قال الآخر: ما ابالی ان لا اعمل عملا بعد الاسلام الّا ان اسقی الحاج. و قال الآخر: الجهاد فی سبیل اللَّه افضل ممّا قلتم، فرجز بهم عمر، فقال: لا ترفعوا اصواتکم عند منبر رسول اللَّه و ذلک یوم الجمعة. قال فصلّینا الجمعة و دخلنا فیه فنزلت: أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ... الایة. و در شواذّ خوانده‌اند: ا جعلتم سقاة الحاج و عمرة المسجد الحرام، یقال: ساق و سقاة مثل قاض و قضات، و عامر و عمرة مثل کافر و کفرة. میگوید: آب دهان حاج و خدمتکاران کعبه می‌برابر کنید با ایشان که ایمان آوردند بخدا و روز رستاخیز و جهاد کردند؟

لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ لا یرشدهم، الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا... الآیة. مشرکان قریش جهودان را گفتند: نحن سقاة و عمّار المسجد الحرام، ا فنحن افضل ام محمد و اصحابه؟ فقالت لهم الیهود عناداً للنّبی ص و للمسلمین: انتم افضل. فانزل اللَّه تعالی: الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ من الّذین افتخروا بعمارة البیت و سقی الحاج.

وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ الظافرون بالامانیّ.

یُبَشِّرُهُمْ عامّه قرّاء بتشدید خوانند مگر حمزه که وی تنها بتخفیف خواند. یقال: بشّرته فأبشر و استبشر و بشّرته فتبشّر و البشارة بفتح الباء مصدر و بکسر الباء اسم یستعمل فی الخبر و استعماله فی الشّر مجاز، و قیل یستعمل فیها حقیقة.

و بدان که در قرآن سه قوم را بشارت دادند بعذاب و عقوبت، و ده قوم را بشارت داده‌اند بثواب و رحمت. امّا ایشان را که بشارت داده‌اند بعذاب: یکی مشرکانند چنان که گفت: بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ دیگر منافقان‌اند: بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً سدیگر قوم مانعان زکاةاند: وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. امّا آن ده نفر که بشارت ایشان بکرامت و مثوبت است: مؤمنان‌اند چنان که خدای گفت: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً، وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ دوم محسنان‌اند: وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ سوم منیبان‌اند: وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری‌ چهارم مخبتان‌اند: وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ ای المتواضعین پنجم اولیاء و دوستان‌اند: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ، قوله‌هُمُ الْبُشْری‌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ

ششم مستقیمان‌اند در راه حقّ: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ هفتم مستمعان کلام حقّ‌اند: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ هشتم متّقیان‌اند: لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ نهم صابران‌اند: وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ دهم مجاهدان‌اند در سبیل خدا: یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ درین جهان ایشان را خبر میدهد که در آن جهان چه ساخته از بهر ایشان، رحمت و رضوان و نعیم و جنان و کرامت جاودان. خالِدِینَ فِیها أَبَداً دائما سرمدا، الابد، الدّهر المستقبل من غیر آخر قطّ الماضی و جمع الابد آباد و ابید. یقال: لا افعل ابدا الأبید و ابدا الاباد و ابد الابدین. إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ لا ینقطع.