میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶- سورة الانعام‏ » ۱۰ - النوبة الاولى

قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ ابراهیم گفت پدر خویش را آزر أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً بتان خود صورت کرده را بخدایی میگیری و خدایان خوانی إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ من ترا و قوم ترا می‌بینم فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۷۴) در گمراهی آشکارا.

وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ هم چنان که هست با ابراهیم نمودیم‌ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ آنچه از نشانهای پادشاهی ما است در آسمان و زمین وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ (۷۵) و تا بود از بی‌گمانان.

فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ چون شب درآمد بر وی و او می‌خداوند خویش جست از زبر رَأی‌ کَوْکَباً ستاره‌ای دید تا بان قالَ هذا رَبِّی گفت که خدای من اینست فَلَمَّا أَفَلَ چون نشیب گرفت ستاره قالَ گفت ابراهیم لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ (۷۶) زیرینان را و نشیب گرفتگان را دوست ندارم.

فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بازِغاً چون ماه را دید برآمده روشن قالَ هذا رَبِّی گفت اینست خدای من فَلَمَّا أَفَلَ چون ماه نشیب گرفت قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی گفت اگر راه ننماید مرا خداوند من لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ (۷۷) من ناچاره از گروه بیراهان باشم.

فَلَمَّا رَأَی الشَّمْسَ بازِغَةً چون خورشید دید برآمده تابان قالَ هذا رَبِّی گفت اینست خدای من هذا أَکْبَرُ که این مه است از ستاره و ماه فَلَمَّا أَفَلَتْ چون خورشید نشیب گرفت قالَ یا قَوْمِ گفت ای قوم! إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ (۷۸) من بیزارم از آنچه شما بانبازی میگیرید با خدای.

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ من دین و کردار خویش پاک کردم و روی دل خویش فرا دادم لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فرا آن خدای که بیافرید آسمانها را و زمینها را حَنِیفاً و من مسلمان پاک دین وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۷۹) و من از انباز گیران نیستم با اللَّه.

وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ و حجّت جست قوم وی بر وی در پیکار و دعوی حقّ کردن قالَ أَ تُحاجُّونِّی فِی اللَّهِ ابراهیم گفت: با من حجّت میجوئید، و خصومت سازید، و بر من غلبه بیوسید بحق در خدای وَ قَدْ هَدانِ و مرا راه فرا دین حق نمود وَ لا أَخافُ ما تُشْرِکُونَ بِهِ و من نمی‌ترسم از آنچه می‌انباز گیرید با او إِلَّا أَنْ یَشاءَ رَبِّی شَیْئاً مگر که خدای خود بمن چیزی خواهد از گزند وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً خداوند من رسیده است بهمه چیز و بهر بودنی بدانش خویش أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ (۸۰) در نیاوید که من نترسم از آن چیز که شما کنید و تراشید و آن گه آن را خدای خوانید!

وَ کَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ و چون ترسم از آن چیز که شما بانبازی گیرید با اللَّه وَ لا تَخافُونَ و شما نمی‌ترسید أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ که می‌انباز گیرید با اللَّه ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً چیزی که اللَّه در پرستش آن شما را نه عذر فرستاد نه آن را سزای خدایی داد فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ از ما دو گروه کیست سزاوارتر بایمنی و بی‌بیمی إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۸۱) مرا پاسخ کنید اگر دانید.

الَّذِینَ آمَنُوا ایشان که بگرویدند وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ و ایمان خود بنیامیختند بشرک أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ ایشانند که بی‌بیمی ایشان را است وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (۸۲) و ایشانند که بر راه راست‌اند.