ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸

مرا هوای تو هرگز زسر به در نرود

خیال چشم سیاه تو از نظر نرود

سرم به پای مزن گر بر آستانهٔ تست

که گر سرم برود عشق تو ز سرنرود

به باغ اگر دگران میل و جانبی دارند

مرا زکوی تو دل جانب دگر نرود

سزد که با خط مشکین و قدوخدّ ولبت

حدیث سنبل و سروگل و شکر نرود

مرا زدرد تو تا از جگر نشان باشد

نشان داغ تو از گوه ی جگر نرود

شرار سینه نماند اثر زهستی من

گر آب دیده ز دنباله بر اثر نرود

ز نالهٔ سحری لب مبند ابن حسام

که کار بی مدد نالهٔ سحر نرود