مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۱

ای چرخ همه کار به پرگار زدی

گر مهر درش مگر به مسمار زدی

ای شب تو ردای خویش بر قار زدی

ای تیغ زدوده صبح زنگار زدی