مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵

امید به زندگانیم نیست بسی

منصور سعید را بگویید کسی

هستت به خلاص عمر من دست رسی

کز جان رمقی مانده ست از تن نفسی