مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۵

آمد بر من به چشمکان خواب زده

سر تا به قدم به عنبر ناب زده

همچون دل من دو زلف را تاب زده

رخ چون گل نو شکفته بر آب زده