مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۷

چرخم چو بخواست کشت بی هیچ گمان

جاه تو به زندگانیم کرد ضمان

گویم همه شب ز شام تا صبحدمان

ای دولت طاهر علی باقی مان