مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۱

در تاریکی ز بس که می بنشینم

در روز چو شب پرک همی بد بینم

باشد چو شب ار خوابگهی بگزینم

از پهلو و دست بستر و بالینم