مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۰

من بستر برف و بالش یخ دارم

خاکستر و یخ پیشگه و بخ دارم

چون زاغ همه نشست بر شخ دارم

در یکدو گز آب ریزو مطبخ دارم