مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۲

گفتم کایندل به داغ نام تو کنم

گویی که دو دیده جای گام تو کنم

دیدم که اگر کار به کام تو کنم

جان در سر کار یک سلام تو کنم