مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۷

تن کوبم و سرپیچم و بر روی زنم

آماده درد و رنج و اندوه منم

نه ریزم و نه گدازم و نه شکنم

فولاد رخ و سنگ سر و روی تنم