مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵

خامش نشود همی ز غلغل بلبل

بشنو که خوش آیدت ز بلبل غلغل

ای دو لب تو گل و دو رخسار تو گل

مل ده بر گل که خوش بود بر گل مل