مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۲

خورشید رخا وصل تو جویم همه روز

چون سایه از آن در تک و پویم همه روز

از بس که دعای وصل گویم همه روز

بر خاک بود چو سایه رویم همه روز