مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴

مشکین کله تو گر شبست ای دلدار

خورشید در او چرا گرفته ست قرار

خیره ست در آن کله خرد را دیدار

دیدار بلی خیره بود در شب تار