مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹

خون در تن من که اصل نیروست نماند

وان اصل که طبع و دیده را خوست نماند

بر من به جز از نام تو ای دوست نماند

چون چنگ توام به جز رنگ و پوست نماند