مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱

اندر ریشم همه خسک پاک برید

گوریش خسک گفت مرا هر که بدید

این محنت بین که بر من از حبس رسید

کز ریش همه شبم خسک باید چید