مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳

گردون همه در بند گرانم دارد

از بهر چه را همی چنانم دارد

از چشم جهان همی نهانم دارد

در آرزوی روی جهانم دارد