فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

گویند که معشوق تو زشتست و سیاه

گر زشت و سیاهست مرا نیست گناه

من عاشقم و دلم بر او گشته تباه

عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه