ای فرستاده به داعی استری
دلدلی دیگر بزیبی و فری
به ز شبدیزی بگامی و تگی
کم ز طاووسی ببالی و پری
نام او پیک صبا شاید که هست
گام او از کشوری تا کشوری
هر کجا یک جفته بر دیوار زد
در دم از دیوار بگشاید دری
سنگ زیر دست آهن سم او
هست چون در زیر سنگی ساغری
حملهای زو و ز گوران گلهای
جفتهای زو و ز دشمن لشکری
قطع کن نان سپاهی چون تو را
هست در اصطبل ازین سان صفدری
گر بگویم در صفات او سخن
در عروسی میفزایم زیوری
من شتردل را که ترسانم ز گاو
استری باید به خاموشی خری
معنی این قطعه میدانی که چیست
این ز من بستان به من ده دیگری
بهتری دارم طمع از خدمتت
ز آنک در آخر بود زین بهتری