امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸۷

ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای؟

وز هر دو هفته ماه یکی ده، چگونه ای؟

گفتم رسم در آخر آن مه به نزد تو

آخر رسید، ای صنم، آن مه، چگونه ای؟

تا چند گوییم نرسیده ست گاه وصل

آن گاه نیز می رسد، آنگه، چگونه ای؟

گر چه نپرسیم که چگونه ست حال تو؟

باری توان ز حال من، آگه، چگونه ای؟

ره می روی و در پی تو صد هزار دل

ای برده صد هزار دل از ره، چگونه ای؟

دی بوسه دادیم چو شدم خاک بر درت

امروز خاک بوس در شه چگونه ای؟

آیم به نزد تو، چه خوش آید مرا ز تو

بر خسروت خوش آمدی، ای مه، چگونه ای؟