ساقیا! پیش آر جامِ با صفای خویش را
روی ما بین و به ما ده رونمای خویش را
کف چو گنبدها کند هر دم صلای نوش کو
تا ز هر گنبد صدا یابی صلای خویش را
کبک رفتارا! یکی بخرام و پا بر لاله سای
بی حنا کن لعل پای لالهسای خویش را
دی شدی در باغ و گل از بهر گَرد افشاندنت
کرد صد پر کاله دامان قبای خویش را
هر طرف بهر مبارک باد نوروز بهار
میفرستد گل به کف کرده صبای خویش را
کبک کهساری! برو ای لاله، بر هر تیغ کوه
گام چندان زد که پر خون کرد پای خویش را
یک دم امروز از چمن ما را به مجلس راه ده
تا ستانیم از تو جام با صفای خویش را