صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۶

نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او

هم مگر آیینه سازند از دل چون سنگ او

در شب تاریک نتوان دزد را دنبال رفت

دل گرفتن مشکل است از طره شبرنگ او

از لطافت نسبت رخسار او با گل خطاست

کز نگاه گرم گردد آفتابی، رنگ او